بغض بزرگترین نوع اعتراض در برابر آدم هاست
التماسه!!
به مرگ
گرفته ای مرا
تا به تبی راضی شوم
کاش می دانستی
به مرگ راضی ام وقتی که
تب می کنم از دوری ات
در این شب پر از سکوت ، واژه ها یاری ام نمیکنند ، کاش تو بودی تا سکوتی مرگبار
بر لحظاتم سایه نمی افکند ، کاش تو بودی تا در دریای مهربانیت غرق میشدم
تو زیباترین ترانه ام هستی
براي شنيدن صدايي که دوستش مي داري،
افسوس خواهي خورد
زماني که از آن سوي سيم ها کسي بي احساس مي گويد
برقراري ارتباط با مشترک مورد نظر مقدور نمي باشد
هــیچ میدانی
زیــباترین عــاشــقانــه
وقــتی است که
اسمــم را با “مــیــم” به انتها می رسانی
تو را چه نام دهم من ، فرشته یا که پری ؟
برای من تو خدایی دمیده در بشری
تو میرسی و دلم را تلاش بیهوده ست
نمی شود که نبازم ، نمی شود نبری
اگر تو عیب مرا هم نشان دهی غم نیست
که مثل آینه ها صادقانه مینگری
هنوز بعد تو سرگرم خاطرات توام
تو ای ستاره چه دنباله دار می گذری
برای با تو نشستن اگرچه من هیچم
برای بودن با من تو بهترین نفری
به بوی زلف تو از خویش می روم بی شک
شبی دوباره اگر شانه ای به مو ببری
تو مثل رودی و من مثل شاخه ای خشکم
خوشم به بودن با تو ، خوشم به دربدری
اگر میخواستم تمام اندیشه های درد اورم را برایت بنویسم
کتابی میشد با هزاران برگ،
همه را میگذارم...
فقط ...
دردناکترینش را برایت مینویسم:
هنوز هم دوستت دارم...
خنده ها ﭼﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ …
ﺍﺯ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ
ﺗﻨﻬﺎ ﺳﮑﻮﺕ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻟﺤﻈﺎﺗﻢ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ …
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺭﻓﺘﻨﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﺩ …
ﺭﺍﺳﺘﯽ ﻧَﻔَﺲ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺒﺮﯼ
ﻫﻤﯿﻦ ﻧﻔﺲ ﻫﺎ ﻣﺮگ ﺗﺪﺭﯾﺠﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺗﻀﻤﯿﻦ ﻣﯿ ﮑﻨﻨﺪ
ﻟﻌﻨـــــــــــــــــﺘﯽ !!
ﺑﺒﺨــــــــــــــــــــــــﺶ ...
ﮐﻪ ﻧﻤـــــــــــــــــــــــﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ..
ﺟـــــــــــــــــﺒﺮﺍﻥ ﮐﻨــــــــــــــﻢ ..!!
ﺍﯾــﻦ ﻫـــــــــــــــﻤﻪ ﻧﺎﻣـــــــــﺮﺩﯼ ﺍﺕ ﺭﺍ !!!....
ﻧـﺰﺩﯾـﮏ ﺗـﺮ ﺑﯿـﺎ ...
ﺗﺎ ﺑـــﻮﯼ ﻋﻄﺮ ﺗﻦ ﺍﺕ
ﺑﭙﯿﭽﺪ ﺩﺭ ﭘﻮﺳﺖ ﺗنم
ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ...
ﻣﺜﻞ ِ ﺩﻭ ﻣـﺎﻩ ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ
ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻫﺎﯼ ﭼﺸﻤﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﮕﯿﺮﺩ ...
ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺗﺮ ﺑﯿﺎ
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻤﺖ ...
رفتارعاشقانه ي زن را بايد از دلتنگيش فهميد
ازشوق و بي تابيش براي ديدار
ازحس كودكانه اش براي آغوش
زن بي دليل بهانه نمي گيرد
شايد بهانه ي دستان گرمت را دارد
که دستانش را بگيري...
باران می بارد
به حرمت کداممان ؟
نمی دانم
همین اندازه می دانم که صدای پای خداست
شاید دلی در این حوالی گفته باشد دوستت دارم
گاهی وسط یک فکر
گاهی وسط یک خیابان
سردت می کنند
داغت می کنند
رگ خوابت را بلدند
زمینت می زنند
مرا اینگونه باور کن :
کمی خسته کمی تنها
کمی از یاد رفته کمی مغرور
کمی بی کس کمی گستاخ
کمی سر خوش
کمی.. کمی باور کردنم سخته ؟؟
از دوستی پر من
از دوست دلخور من
آجر به آجر من
من پشت دیوارم
لعنت به این دیدارلعنت به این دیوارلعنت به این آوارمن زیر آوارم !!!
کاشکی یکی بود از دلم خبر داشت
کوه غمو از رو دوشم بر میداشت
کاشکی یکی بود روی دلتنگیام
با عشق خوبش کمی مرهم میذاشت
بــــــهانه گـــــــیر زبــــــــــان نفهم …
دلـــــــــــم را مـیگویـــــــــــــم … !
آخــــــــر تــــورا از کـــــــجا برایش بـــــــــیاورم
دلم تنگ است برای کسی که نمی داند...
نمی داند که بی او به دشت جنون می رود دلم...
می دانم که اگر نزدیکش شوم، دور خواهد شد....
پس بگذار که نداند بی او تنهایم...
دور میمانم که نزدیک بماند...
همــــیشـه دقــیقآ وقـــــتی پـُر از حـــرفی
وقتـــی بغــــض میکـــُنی
وقتـــی دآغونــــی
وقــــتی دلــِت شکــــستـه
دقیقــــا همیـــن وقـــــتآ
انقــــدر حـ ـرف دآری کـــه فقــط میتونــی بگـ ـی :
“بیخیال“…
دلم شکسته، ♡❤
دلم را نمی خری آقا؟
مرا به صحن بهشتَت
نمی بری آقا؟
اگر چه غرق گناهم
ولی خبر دارم؛
تو آبروی کسی را
نمی بری آقا ...