خوش اومدید
امید وارم بتونید از بمب عشق استفاده کنید
نظر فراموش نشه
ثبت شده در ستاد فرهنگ و ارشاد اسلامی
ثبت شده در ستاد فرهنگ و ارشاد اسلامی
تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم
من را به من نبودن محکوم نکن!
من همانم که درگیر عشقش بودی!
یادت نمی آید!؟ من همانم!
حتی اگر این روزها هردویمان بوی بی تفاوتی بدهیم!
لعنت به من كه ساده دل بريدم....لعنت به من كه دردتو نديدم
لعنت به من كه پاي تو نموندم....لعنت به من كه قلبتو شكوندم
روياي تو شده جدايي از من....همنفسم بيا بمون پيش من
خودت ميدوني كه سهم ما نيست....جدايی و بريدن و شكستن
چشماي من پر از اشك شب و روز....حق ميدم بهت تو اتيش عشق من نسوز
برو با مردي كه تو روياهاته....ولي بدون قلب منم باهاته
روياي تو كابوس شب هاي من....دليل خنده هات حرف دل من
هیچگاه بدنبال صورت زیبا نباشید،
روزی پیر خواهد شد.
هیچگاه بدنبال پوست خوب نباشید،
روزی چروک خواهد شد.
هیچگاه بدنبال اندام خوب نباشید،
روزی عوض نخواهد شد.
هیچگاه بدنبال موی زیبا نباشید،
روزی سپید خواهد شد.
درعوض، بدنبال قلبی وفادار باشید،
که تا ابد دوستتان خواهد داشت.
سخت است فراموش کردن
کسی کسی که با او همه چیز و
همه کس را
فرامــــــــــــوش
میـــــــــــکردم....!
گاهی،
وقتی کسی را در حال گریستن می بینید،
بهتر است که نپرسید چرا؟
گاهی فقط 3 کلمه کافیست تا باعث شود
دوباره احساسی خوب به او دست دهد
و آن 3 کلمه عبارتند از :
من اینجا کنارتم.
امشب میزنم به سلامتیه اون لامصبی که از زندگیم رفت....
اما هنوز از این دل لعنتی نرفته......!!!!
به سلامتی اونییکه تا بود،امید بود...نفس بود........آرامش بود........ رویابود......ولی خاطره شد......
بغض شد.....درد شد.....کابوس شد.....
به سلامتی کسی که عادت کردم به نبودنش ولی باز دلم بودنشو میخواد......
سلامتی اون بی معرفتی که پا پیش گذاشتم واسه برگشتنش اما فهمیدم ازم سیر شده .....
سلامتی اونی که الان بدون من خوشه .... وحتی دیگه اسمم یادش نیست ......
سلامتی مخاطبی که دیگه خاص نیست .....چون دیگه مال من نیست .......
سلامتی تنها ماه زندگیم که بعد رفتنش حتی شبام هم سوت وکور شده..........
داستان رمانتیک عاشقانه دخترک،داستان عاشقانه
اخرین شب سال بود، برف سنگینی همه جا را احاطه کرده بود و هوای بیرون بشدت سرد بود. در سرما و تاریکی شب یک دختر مسکین و تهی دست قدم می زد. او نه کلاهی برسر داشت و نه کفشی بر پا، هنگامیکه از خانه امد بیرون کفش پوشیده بود اما انگار که ان کفشها خیلی بزرگ بودند، انها متعلق به مادرش بود، اما با این حال او همچنان با ان کفشهای بزرگ در خیابان می دوید، کفشها خیلی سنگین شده بودند، هنگامی که می دوید از پاییش بیرون امدند. یکی از بچه ها لنگه کفشی پیدا کرد.
کفش را برداشت و فرار کرد، دخترک نتوانست لنگه کفشش را پیدا کند، این بود که دخترک با پاهای کوچک و برهنه اش به راه افتاد.
به مرگ
گرفته ای مرا
تا به تبی راضی شوم
کاش می دانستی
به مرگ راضی ام وقتی که
تب می کنم از دوری ات
تو را چه نام دهم من ، فرشته یا که پری ؟
برای من تو خدایی دمیده در بشری
تو میرسی و دلم را تلاش بیهوده ست
نمی شود که نبازم ، نمی شود نبری
اگر تو عیب مرا هم نشان دهی غم نیست
که مثل آینه ها صادقانه مینگری
هنوز بعد تو سرگرم خاطرات توام
تو ای ستاره چه دنباله دار می گذری
برای با تو نشستن اگرچه من هیچم
برای بودن با من تو بهترین نفری
به بوی زلف تو از خویش می روم بی شک
شبی دوباره اگر شانه ای به مو ببری
تو مثل رودی و من مثل شاخه ای خشکم
خوشم به بودن با تو ، خوشم به دربدری
خنده ها ﭼﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ …
ﺍﺯ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ
ﺗﻨﻬﺎ ﺳﮑﻮﺕ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻟﺤﻈﺎﺗﻢ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ …
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺭﻓﺘﻨﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﺩ …
ﺭﺍﺳﺘﯽ ﻧَﻔَﺲ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺒﺮﯼ
ﻫﻤﯿﻦ ﻧﻔﺲ ﻫﺎ ﻣﺮگ ﺗﺪﺭﯾﺠﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺗﻀﻤﯿﻦ ﻣﯿ ﮑﻨﻨﺪ
چه جدی گرفتم شوخی های عاشقانه ات را...
و تو در عوض...
چه شوخی گرفتی بند بند شعرهای احساسی وجودم را ;
چه سرمست میخندی،
و من چه عاشقانه نبودنت را تاب آوردم .
ﻧـﺰﺩﯾـﮏ ﺗـﺮ ﺑﯿـﺎ ...
ﺗﺎ ﺑـــﻮﯼ ﻋﻄﺮ ﺗﻦ ﺍﺕ
ﺑﭙﯿﭽﺪ ﺩﺭ ﭘﻮﺳﺖ ﺗنم
ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ...
ﻣﺜﻞ ِ ﺩﻭ ﻣـﺎﻩ ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ
ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻫﺎﯼ ﭼﺸﻤﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﮕﯿﺮﺩ ...
ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺗﺮ ﺑﯿﺎ
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻤﺖ ...
رفتارعاشقانه ي زن را بايد از دلتنگيش فهميد
ازشوق و بي تابيش براي ديدار
ازحس كودكانه اش براي آغوش
زن بي دليل بهانه نمي گيرد
شايد بهانه ي دستان گرمت را دارد
که دستانش را بگيري...
کاشکی یکی بود از دلم خبر داشت
کوه غمو از رو دوشم بر میداشت
کاشکی یکی بود روی دلتنگیام
با عشق خوبش کمی مرهم میذاشت
دلم تنگ است برای کسی که نمی داند...
نمی داند که بی او به دشت جنون می رود دلم...
می دانم که اگر نزدیکش شوم، دور خواهد شد....
پس بگذار که نداند بی او تنهایم...
دور میمانم که نزدیک بماند...
בلم گرفتــﮧ از آבمایــــــی که میگن בوســــ♥ـــــت دارم اما معنیشــــ♥ــــــــــو نمیבونــــــــــــن
از آבمایی که میפֿــــــوان مال اونا باشی اما פֿــــــــوבشون مال تو نیســــ♥ــــــتن .
از اونایــــــی که زیر بارون برات میمیـــــــ♥ــرن ولی وقتی آفتاب میشـــــﮧ
همــــــــ♥ــــــــه چی یاבشــــــــــون میــــــ♥ـــره